یکشنبه 17 تیر 1403 - 6:41 قبل از ظهر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 246
نویسنده پیام
sogand14 آفلاین

مدیران انتخابی
ارسال‌ها : 1646
عضویت: 19 /2 /1391
محل زندگی: همینجا رو زمین خدا
سن: 15
تشکرها : 1763
تشکر شده : 1748
غصه هایت که ریخت تو هم همه را فراموش کن !

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...

دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...

باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!

 

حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...

کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟

 

حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...


امضای کاربر :
 خالق من بهشتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ
            و دوزخی دارد به گمانم کوچک و بعید
                       و در پی دلیلی است که ببخشد ما را ...

" دکتر شریعتی "


یکشنبه 19 آبان 1392 - 15:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :