یکشنبه 17 تیر 1403 - 6:24 قبل از ظهر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 523
نویسنده پیام
parham999 آفلاین


ارسال‌ها : 20
عضویت: 12 /4 /1392
سن: 17
تشکرها : 3
تشکر شده : 32
اعتراف های طنز !!(شما هم اعترافاتونو تو نظرات بزارین)

اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان…؟۱۷ ساله؟نام پدر….؟هستید؟

دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟

با تعجب گفت : بله!

آقا منم گفتم : “اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا ۴۸ ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی”!

طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان…

هنوزم عذاب وجدان دارم!!!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باقچه و سیگار خاموش موند تو دستم

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یه با زنگ زدم ۷۰۰ اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد یه ربع یه پسره جواب داد منم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن… بعد یهویی یادم میو مد که خدا داره نگاه می کنه! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید ، چون موهام بلند بودش ، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو اصلاً توی برق نیست

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده…

از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم موقعی که بچه بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعدش که میومدم گریه میکردم به مامانم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

همین الان در قسمت نظرات اعتراف کنید !!!! خجالت هم نداریم 


یکشنبه 16 تیر 1392 - 18:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از parham999 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sedigheh & zal1 & r2gh & arta &
zal1 آفلاین



ارسال‌ها : 164
عضویت: 4 /3 /1392
سن: 16
تشکرها : 303
تشکر شده : 39
پاسخ : 1 RE اعتراف های طنز !!(شما هم اعترافاتونو تو نظرات بزارین)

اعتراف میکنم سر کلاس شیمی معلممون داشت سوال میپرسید فرمول شیمیایی بنزن رو کشید بعد گفت کی میدونه که این فرمول چه ماده ایه...

همه کلاس ساکت شد منم مثلا بلد بودم اومدم گفتم بــِـنزِن...

خودتون بعدشو تصور کنید من روم نمیشه بگم...

تا یه هفته سر کلاس شیمی لب باز نکردم...


سه شنبه 18 تیر 1392 - 13:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zal1 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: arta /
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :