یکشنبه 24 تیر 1403 - 1:58 قبل از ظهر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 572
نویسنده پیام
karen آفلاین


ارسال‌ها : 2248
عضویت: 22 /3 /1391
محل زندگی: زیـرآسـمـون ایـن شهـر
سن: 17
تشکرها : 1925
تشکر شده : 1197
نمیدونم طنز یا نه...ولی خیلی جالبه

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.این مرکزپنج طبقه داشت و هرچه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشترمیشد؛اما اگر در طبقه ای دری را باز کنند،باید حتما آن مرد را انتخاب کنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند دیگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط یک بار میتواند از اینمرکز استفاده کند.روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تاشوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.در اولین طبقه بر روی در نوشته بود:این مردان شغل و بچه های دوست داشتنی دارند.دختری که تابلو را خوانده بود گفت:خب،بهتر از کارنداشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینم بالاتری ها چگونه اند ؟پس رفتند.در طبقه دوم نوشته بود:این مردان شغلی با حقوق زیاد ،بچه های دوست داشتنیو چهره زیبا دارند.دختر گفت:هووووم!طبقه بالاتر چه جوریه...؟طبقه سوم:این مردان شغلی با حقوق زیاد ،بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند و در کارِ خانه هم کمک می کنند.دختر:وای ...،چقدر وسوسه انگیز،ولی بریم بالاتر؛و دوباره رفتند.طبقه چهارم:این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند.دارای چهره اي زیباهستند،همچنین در کارِ خانه کمک می کنند و هدف های عالی در زندگی دارند.آن دو واقعابه وجد آمده بودند.دختر:وای چقدر خوب.پس چه چیزی ممکنه طبقه آخر باشه!آنها گریه کردند.پس به طبقه پنجم رفتند،آنجا نوشته بود:این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند.از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی برای شماآرزومندیم .


امضای کاربر : از تمام دلتنگی ها،
از اشک ها و شکایت ها
که بگذریم ..
باید اعتراف کنم : مادرم که می خندد.. خوشبختم..










چهارشنبه 28 تیر 1391 - 17:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از karen به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sogand14 & silver & gold & tina & secret & arthuriya &
sogand14 آفلاین


مدیران انتخابی
ارسال‌ها : 1646
عضویت: 19 /2 /1391
محل زندگی: همینجا رو زمین خدا
سن: 15
تشکرها : 1763
تشکر شده : 1748
پاسخ : 1 RE نمیدونم طنز یا نه...ولی خیلی جالبه

وای چقدر جالب . کاش واقعا همچین مرکز خریدی وجود داشت


امضای کاربر :
 خالق من بهشتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ
            و دوزخی دارد به گمانم کوچک و بعید
                       و در پی دلیلی است که ببخشد ما را ...

" دکتر شریعتی "


چهارشنبه 28 تیر 1391 - 17:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از sogand14 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: arthuriya /
karen آفلاین



ارسال‌ها : 2248
عضویت: 22 /3 /1391
محل زندگی: زیـرآسـمـون ایـن شهـر
سن: 17
تشکرها : 1925
تشکر شده : 1197
پاسخ : 2 RE نمیدونم طنز یا نه...ولی خیلی جالبه

بعد تا طبقه آخر میرفتیم کلی ضایع میشدیم..


امضای کاربر : از تمام دلتنگی ها،
از اشک ها و شکایت ها
که بگذریم ..
باید اعتراف کنم : مادرم که می خندد.. خوشبختم..










یکشنبه 26 شهریور 1391 - 22:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از karen به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: arthuriya /
arthuriya آفلاین



ارسال‌ها : 432
عضویت: 24 /5 /1391
محل زندگی: Bousher
سن: 16
شناسه یاهو: alisama1234
تشکرها : 1217
تشکر شده : 227
پاسخ : 3 RE نمیدونم طنز یا نه...ولی خیلی جالبه

ضایع بشیم هم خودش خوبه


امضای کاربر :
دوشنبه 27 شهریور 1391 - 14:32
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :